• ایران
  • جمعه, ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
مكارم اخلاق –قسمتي از سخنراني استاد تقوي
تالیفات

مكارم اخلاق –قسمتي از سخنراني استاد تقوي

بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم

اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمینَ وَالصَّلوةُ

وَالسَّلامُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ.

مكارم اخلاق

20 مورد ازموارد مكارم اخلاق

ورع- محبت به پدر ومادر        - حلم- صبر- غیرت- شکر- خوبی با همسایگان است- أدای أمانت- سخاوت- ذکر خداوند است-قناعت- مهمان نوازي-حيا-صله رحم- گفتن حق-مروت-اطعام سائل-كظم غيضعفووگذشت-كتمان سر

 

رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري، وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏

يَفْقَهُوا قَوْلي‏[1][1].

          عَنِ النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَالَ إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الأخْلاقِ [2][2].

مکارم أخلاق، یا بخشی از آنچه که به عنوان مکارم أخلاق در لسان أئمه معصومین ( ) و پیامبر بزرگوار إسلام ( ) به ما رسیده است.

قطعاً یقین به تأکید شارع مقدس، بر تحصیل مکارم أخلاق داریم، پیغمبر اکرم به جهت تمام کردن مکارم أخلاق، مبعوث شدند .

إمام صادق ( ) می فرمایند : خداوند متعال، پیغمبران را به مکارم أخلاق، مخصوص کرده است، کسی که مکارم أخلاق در او باشد، حمد و ستایش خداوند کند و کسی که مکارم أخلاق را دارا نباشد، تضّرع، خواهش کند، إستدعا به درگاه الهی کند که خداوند به او مکارم أخلاق را مرحمت کند .

بعد در کتب روایی ما، مکارم أخلاق را زیاد شمردند و در زمینه اش بحث کردند، بخشی از آن را عرض می کنیم .

پیغمبر أکرم ( ) و إمام صادق ( ) آنها را به عنوان مکارم أخلاق شمردند، یکی از آنها بحث یقین است، یقین، بر أساس نظر این دو بزرگوار جزء مکارم أخلاق شمرده شده است، یقین را ریشه و أساس و بنیان دین دانستند، فرمودند : ثبات إیمان به یقین است، عبادت و طعم إیمان بوسیله یقین چشیده می شود، کسی که، به یقین و مرحله یقین برسد، غیر از خدا، از کسی نمی ترسد و رزق و روزی را هم غیر از خدا، از کسی طلب نمی کند و حریص بر دنیا و مال دنیا هم نمی شود، چون به یقین رسیده است که روزی دهنده، کفالت کننده و همراهی کننده و یاری کننده، فقط خداست .

پیامبر اکرم ( ) در سخنی دیگر تقسیم بندی برای یقین دارند و علایمی را برای آن بیان می کنند، می فرمایند : کسی که یقین کرده است که خداوند، حق است، ایمان به خداوند آورده و بر اساس ایمان عمل می کند، کسی که یقین کرده است که مرگ حق است و باید روزی از این دنیا رفت، كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ[3][3]، پس قطعاً در جهت مرگ و عالم بعد از مرگ تلاش می کند، کسی که یقین به بعثت أنبیا دارد، تبعیت از أنبیا و فرمایشاتشان را سرلوحه کارهای خودش قرار داده است. وقتی یقین به بهشت إیجاد شد، مشتاق به بهشت می شود. شوق و إشتیاق برای رسیدن به بهشت می طلبد، که اعمالی را انجام بدهیم تا به این نعمت الهی دست پیدا کنیم. و اگر یقین ایجاد شد که دوزخ، حقّ است، جهنمّ حقّ است، سعی می کند که خودش را از دوزخ نجات دهد و اگر یقین پیدا کرد که حساب و کتابی است و قیامتی، قطعاً خودش را در مرحله ای قرار می دهد که در حساب و کتاب، سرافراز و پیروز باشد، این یکی از مکارم اخلاق است، بحث یقین.

از موارد دیگری که جزء مکارم اخلاق به حساب آوردند، وَرع است. ورع یعنی پرهیز کردن، در سخنی می فرمایند : به دوستان ما این پیغام ما را برسانید که به حقیقت ولایت ما نرسد، مگر بواسطه ورع، و شیعیان ما کسانی هستند که اهل ورع باشند، شرحی که برای ورع می شود بیان کرد این است که پرهیز کردن از محرّمات إلهی. روی برگرداندن از جمیع لغزش ها، إجتناب از گناه، مساوات بودن در مدح و ذم، یعنی به تعبیر بهتری، انسان باورع و انسان صاحب ورع از گناه اجتناب می کند، بسوی گناه و لغزش ها، حرکت نمی کند. و اینکه تعریف ها و تکذیب های مردم در او تأثیری نمی گذارد، خود را عوض نمی کند و کسی نیست که با أندک تعریفی کِبر و غُرور بورزد و در برابر ناملایمات، عصبانی و افسرده و نگران شود.

از موارد دیگری که جزء مکارم اخلاق شمرده اند، حلم است. حلم به معنای فرو بردن غیظ و مالک شدن و تملّک بر نفس، مسلّط شدن به نفس است، که فضیلتی برای حلم بالاتر از این نیست که خداوند، خودش را حلیم معرفی کرده است، مخصوصاً اگر حلم همراه علم باشد، حلم و علم با هم جمع شوند، حلم هم نسبت به بزرگتر و هم نسبت به کوچکتر، هم نسبت به بهتر از خود و هم نسبت به بدتر از خود، هم به بالاتر از خود و هم به پایین تر از خود، اگر کسی مراعات کند، خداوند به او مباهات می کند. انسان، حلیم باشد و این حلم را نه اینکه نسبت به بزرگتر خودش مراعت کند، نسبت به کوچکتر از خودش هم مراعات کند، نه نسبت به فقیرتر از خودش، بلکه نسبت به غنی تر از خودش هم مراعات کند، نه نسبت به کسی که از نظر موقعیّت و مقام پایین تر از اوست، بلکه نسبت به کسانی که بالاتر از او هم هستند، این حلم را خداوند دوست دارد .

و باز از مکارم اخلاق، صبر است. در لسان بزرگان و اولیای خدا، بسیار در زمینه عظمت صبر سخن گفته شده است، صبر را همراه إیمان می دانند، می فرمایند: اگر صبر رفت، ایمان هم می رود. وقتی که صبر هست، إیمان هم هست. آن وقت صبرها در جاهای مختلفی است. صبر بر معصیت، کسی بتواند در برابر معاصی، صبر کند. صبر در برابر بلایا که بسیار پسندیده و حمیده است. وقتی بلایی، مشکلی و مصیبتی پیش بیاید، بتواند انسان صبر پیشه کند و صبور باشد. صبر بر طاعت الهی، بعضی از طاعات الهی نیاز به صبر دارد، روزه گرفتن در تابستان، پرداخت خمس و زکات و گذشتن از مال، إنفاق ها و صدقات، امور خیر و حتی نماز شب خواندن، برای نماز صبح از خواب شیرین بیدار شدن، این ها همه صبر لازم دارد، صبر بر طاعت الهی. صبر بر محرمات، در برابر حرام ها، لقمه حرام آمده که باید صبر کند و آن را نخورد. نگاه حرامی بر منظر او وارد شده است، نگاه نکند. دست او به سوی حرامی می خواهد دراز شود، خودش را نگه دارد، این صبرها ارزشمند است. صبر بر گرسنگی، صبر بر فقر. صبر برای حفظ دین، صبر در برابر حفاظت از شرع مقدس[4][4].

یکی دیگر از مکارم اخلاق، شکر است. شکر، شاکر بودن، در برابر نعمات إلهی سپاسگزار بودن، شکر هر نعمتی حمد الهی را می طلبد، هرکس بر نعمت خدا حمد کند، شکر آن نعمت را بجا آورده است، البته حالا به صرف گفتن الحمد الله و شکر ظاهری پاسخگو نیست، شکر بحث مفصّلی است که در جایگاه خودش باید بحث شود .

أدای حقوق مال را از شرایط شکر قرار داده اند، یعنی اگر در مالی، دِیْن خدایی وجود دارد و حقوق إلهی وجود دارد، این تا زمانی که آن أدای دِین نشود، شُکرگزاری معنا پیدا نمی کند؛ مالی که خمس و زکاتش را ندادیم، شکر کردن بر این نعمت و مال نمی تواند شکرگزار واقعی باشد، لذا نوشتند که مستحب است کسی که نعمتی که خدا به آن می دهد، شکر خدا را بجا بیاورد و اگر سواره است حتی از مرکب پیاده شود و خدا را سجده کند و عبادت کند و شکر الهی را انجام بدهد .

غیرت از مکارم أخلاق است، غیرت جزء إیمان است، از نشانه های مؤمن این است که غیرتمند و غیور باشد، خود خداوند هم غیور است، وقتی خداوند غیور است، افراد غیور را هم دوست دارد. حرام کردن فواحش؛ از غیرت خداوند است و مخصوصاً این غیرت را خداوند برای مردان ارزش و عظمتی برایش قائل شده است. مردان غیوری که در برابر أموالشان، عیال و ناموسشان غیرت بخرج می دهند.

از مکارم پسندیده و أخلاق پسندیده، خوبی با همسایگان است. در روایات ما إشاره شده است که تا چهل خانه همسایه محسوب می شود، و اگر مشقت و زحمتی نبود، برای آنها إرث تعیین می شد، اینکه همسایگان از دست انسان، آزار و اذیت نبینند، با صداهای ناهنجارمان، با حرکات بیجایمان، با برخورد های زشتمان، با نگاه به خانه همسایه، با سر در آوردن از کار و رموزشان، با إفشا کردن أسرارشان، با بر ملا کردن بعضی از خصوصیات أخلاقی آنها که باید محرم آنها و اسرار آنها باشیم، این منع شده و محبت و خوبی به آنها جزء مکارم أخلاق است .

یکی دیگر از خصوصیت های پسندیده؛ أدای أمانت، است، إمام صادق( ) می فرمایند : أدای أمانت از مکارم أخلاق است، عجیب سفارشاتی نسبت به أدای امانت شده است، می فرمایند : اگر کسی از من طلب نصیحت و إستشاره کند و با من مشورت کند، و قبول کنند که جواب إستشاره اش را بدهم، قطعاً این أمانت را أداء می کنم ولی اینکه آن فرد خوبی نباشد، و لو اینکه فرد مورد إعتمادی نباشد، اگر کشنده اولاد پیغمبر ( ) هم باشد، که طلب إستشاره کند و مشورت بخواهد و انسان را در مشورتش أمین بداند، إمام می فرمایند : که من به او مشورت می دهم و مشاوره أمینی هم هستم .

سخاوت از مکارم أخلاق است؛ سخاوت درختی در بهشت است که شاخه هایش در زمین آویزان است؛ هرکس این شاخه را گرفت، وارد بهشت می شود یعنی هرکه سخی بود، وارد بهشت می شود. بخل، درختی است در جهنم که شاخه هایش در دنیاست و هرکه بخل ورزید، وارد جهنم می شود، سخاء و سخاوتمند و سخی کمال إیمان است، بهترین خُلق ها، سخاوتمند بودن است، یعنی أفضل اخلاق است، با سخاوت، عمل ها وزن می شود، مردم با سخاوت، آقا می شوند، عیب ها را پنهان می کند و عیوب را می پوشاند، عذاب شدید را از حاتم برداشتند؛ به خاطر سخاوتش. سامری را نوشتند که منع کردن از کشتنش به جهت سخاوتی که داشت[5][5].

خداوند هیچ پیغمبری را نفرستاد مگر آنکه آن پیغمبر سخیّ بود، هیچ صالحی در عالم نبود، مگر آنکه آن عالم سخیّ بود، أفضل مردم از حیث إیمان کسی است که دست باز داشته باشد و سخیّ باشد، به مردم خیر و برکاتش برسد. مردم از وجود او بهره ببرند، از علم او، از فضل او، از کمال و مال و ثروت او، از اخلاق او. بخیل مبغوض درگاه پروردگار است؛ و اینکه سخاوت این است که نفس مؤمن از طلب حرام، پرهیز کند، خداوند او را به حلال می رساند .

دیگر از موارد مکارم أخلاق، ذکر خداوند است؛ مرتّب به یاد خدا بودن، مرتّب ذکر خدا را بر زبان جاری کردن، این ذکرِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب‏[6][6]؛ قلب های ما را آرام می کند. چرا ما از ذکر خدا غافل باشیم ؟ لحظه به لحظه زندگی ما، ثانیه به ثانیه زندگی ما، مدیون ألطاف إلهی و فضل پروردگار بزرگ است و این را باید قدر بدانیم و در جهت ذکر إلهی قدم برداریم .

از مواردی که جزء مکارم أخلاق شمرده شده است، قناعت است؛ قناعت موجب عزت دنیا و آخرت می شود، موجب راحتی بدن و فکر و أعصاب و روان است؛ کسی که قانع است، عزیز است؛ کسی که قناعت نکرد، ذلیل می شود؛ مجبور می شود که پیش هر کس و ناکسی دست دراز کند؛ اگر غیر از خدا هم انسان پیش کسی دست دراز کند و إظهار ذلت بکند، خداوند او را ذلیل می کند، مأیوس و نا امید می کند .

دیگر از موارد مکارم أخلاق حیا است. مؤمن أهل حیا است، حُجب و حیا، صدق، صدق حدیث و راست گفتن، راست گفتار بودن. 

مهمان نوازی و مهمان دار بودن، سفره دار بودن، مردم را در زندگی و خانه و تشکیلات پذیرایی کردن؛ صله رحم،

 إطعام سائل و سؤال کننده، محبت به برادران ایمانی، دوستی و نیکی به برادران و خواهران مؤمن، مروّت داشتن، إنصاف داشتن.

معصوم بزرگوار ( ) می فرمایند : کسی که عقل ندارد، مروت ندارد. بی مروّت، نشانه بی عقلی است. کسی که مروّت ندارد، بذل طعام نمی کند، بخل می ورزد، مال خودش را، إصلاح نمی کند، سرکشی می کند، حقوق دیگران را أدا نمی کند، در مقام نزاع و دعوا، از حقوق شرعی پا را فراتر می گذارد. لذا توصیه به مروّت شده است .

دیگر از مواردی که در باب مکارم أخلاق بحث شده است، گفتن حقّ است. کلمه حق را انسان بگوید، و لو به ضرر خودش باشد. بیان حق، واقعیت ها، پرهیز از دروغ و نیرنگ و دورویی که حق همیشه پیروز است و موفق. و مکارم اخلاق بی شمار است و بی حد و حصر؛ که ما به همین مقدار إکتفا می کنیم و از خداوند می خواهیم که إن شاء الله ما را به این مکارم أخلاق مزیّن بفرماید .

وَالسَّلاَمُ عَلَيْكُم وَ رَحْمَةُ الله.

 



[1][1]  . سوره مبارکه طه : آیه 28 25 .

[2][2]  . مستدرك‏الوسائل  : ج 11؛ ص 187، باب 6، حدیث 1 .

[3][3]  . سوره مبارکه آل عمران : آیه 185 .

[4][4]  . چند روایت در این باب :

1.        عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الصَّبْرُ رَأْسُ الْإِيمَانِ  .         اصول کافي : ج2 ، ص 87 .

2.        عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الصَّبْرُ مِنَ الْإِيمَانِ بِمَنْزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ فَإِذَا ذَهَبَ الرَّأْسُ ذَهَبَ الْجَسَدُ كَذَلِكَ إِذَا ذَهَبَ الصَّبْرُ ذَهَبَ الْإِيمَانُ  .                                                                          

                                                                                      أصول كافي : ج2، ص 87 .

3.        قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ الصَّبْرُ صَبْرَانِ صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ حَسَنٌ جَمِيلٌ وَ أَحْسَنُ مِنْ ذَلِكَ الصَّبْرُ عِنْدَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْكَ وَ الذِّكْرُ ذِكْرَانِ ذِكْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِكَ ذِكْرُ اللَّهِ عِنْدَ مَا حَرَّمَ عَلَيْكَ فَيَكُونُ حَاجِزاً .

                                                                                    أصول كافي  : ج 2 ؛ ص 90  .

4.         عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ رَفَعَهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ الصَّبْرُ صَبْرَانِ صَبْرٌ عَلَى الْبَلَاءِ حَسَنٌ جَمِيلٌ وَ أَفْضَلُ الصَّبْرَيْنِ الْوَرَعُ عَنِ الْمَحَارِمِ .                                                                  

                                                                                     أصول كافي : ج2 ، ص 91 .

5.         قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الصَّبْرُ ثَلَاثَةٌ صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ وَ صَبْرٌ عَلَى الطَّاعَةِ وَ صَبْرٌ عَنِ الْمَعْصِيَةِ فَمَنْ صَبَرَ عَلَى الْمُصِيبَةِ حَتَّى يَرُدَّهَا بِحُسْنِ عَزَائِهَا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ ثَلَاثَمِائَةِ دَرَجَةٍ مَا بَيْنَ الدَّرَجَةِ إِلَى الدَّرَجَةِ كَمَا بَيْنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ مَنْ صَبَرَ عَلَى الطَّاعَةِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ سِتَّمِائَةِ دَرَجَةٍ مَا بَيْنَ الدَّرَجَةِ إِلَى الدَّرَجَةِ كَمَا بَيْنَ تُخُومِ الْأَرْضِ إِلَى الْعَرْشِ وَ مَنْ صَبَرَ عَنِ الْمَعْصِيَةِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ تِسْعَمِائَةِ دَرَجَةٍ مَا بَيْنَ الدَّرَجَةِ إِلَى الدَّرَجَةِ كَمَا بَيْنَ تُخُومِ الْأَرْضِ إِلَى مُنْتَهَى الْعَرْشِ .                                              أصول كافي : ج2 ، ص 91  .

[5][5]  . أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مُوسَى ع أَنْ لَا تَقْتُلِ السَّامِرِيَّ فَإِنَّهُ سَخِيٌّ  . اصول كافي : ج 4 ، ص 41 .

 

[6][6]  . سوره مبارکه رعد : آیه 28 .

  • برچسب ها

به اشتراک گذاری این مطلب!

0 دیدگاه

ارسال دیدگاه