• ایران
  • پنجشنبه, ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
سخنرانی استاد تقوی شب شام غریبان مشهد مقدس 1395
اخبار

سخنرانی استاد تقوی شب شام غریبان مشهد مقدس 1395

سخنرانی استاد تقوی شب شام غریبان مشهد مقدس 1395
بسم الله الرحمن الرحیم
السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنَائِکَ‏ عَلَیْکَ مِنِّی سَلاَمُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ وَ لاَ جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّی لِزِیَارَتِکُمْ السَّلاَمُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَى أَوْلاَدِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَیْنِ
قال الحسین (ع)
أُريدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ وَ أَنْهی عَنِ المُنْكَرِ
علی الظاهر امشب واقعه کربلا تمام شد و به تعبیر یزید بن معاویه
 لَعِبَتْ هاشِمُ بِالْمُلْکِ فَلاَ *** خَبَرٌ جاءَ وَ لاَ وَحْىٌ نَزَلْ
لَیْتَ اَشْیاخِی بِبَدْر شَهِدُوا *** جَزَعَ الْخَزْرَجُ مِنْ وَقْعِ الاَسَلْ
لاََهَلُّوا وَاسْتَهَلُّوا فَرَحاً *** وَ لَقالُوا یا یَزِیدُ لاَ تَشَلْ
فَجَزَیْناهُ بِبَدْر مَثَلا *** وَ اَقَمْنا مِثْلَ بَدْر فَاعْتَدَلْ
لَسْتُ مِنْ خِنْدِف اِنْ لَمْ اَنْتَقِمْ *** مِنْ بَنِی اَحْمَدَ ما کانَ فَعَلْ
این اراجیفی که دربار اموی از امشب در گفته ها و سخنانشان در تاریخ ثبت شده است. تعبیر این است کجا رفتند بنی هاشمیان؟ کجا هستند گذشتگان که ببینند که چه کردم و چه به روز آل الله آوردم
در مقابل این سخن سخیف و زشت، سخن زیبای نطق گهربار دختر امیر المومنین است که یا در جاهای مختلف و یا در برابر عبید الله بن زیاد فرمود  و ما رایت الا جمیلا  
از این لحظه به بعد از بعد از ظهر عاشورا آنچه دیده می شود زیبایی است، قشنگی و لطافت است حق هم همین است. چه اهدافی پشت قضیه بود که این دو مطلب را رو در روی هم قرار داد و سخن زینب کبری به کرسی نشانده شد یعنی امروز زیبایی را در حادثه و واقعه عاشورا می بینیم چه زیباییهایی را در طول عمرتان دیدید و بنده دیدم و روز به روز بر این زیباییها افزوده می شود امروز آن خبری که به نظر من به خوبی تفسیر واقعه کربلا را ترسیم کرد این بود که اهل سنت در پاکستان گفتند ما جلوی هیئات عزاداری حرکت می کنیم که اگر حمله ای از ناحیه داعش و سپاه صحابه و مخالفین تشیع صورت بگیرد اول ما سپر بلا باشیم. این خبرها را ساده از کنارش عبور نکنیم خیلی خبر مهمی است ما رایت الا جمیلا زیبایی در آن نهفته است روز به روز بر عظمت نهضت امام حسین افزوده می شود و عشق و محبت جایش را با همه آن چه که پلیدی بود پر می کند قضیه ورزش دیشب و حضور جوانها در مراکز مذهبی و مساجد و تجمع 60 هزار نفری با فریاد یا حسین در تمام کشور طنین انداز شد این کجا و آن سخن الَعِبَتْ هاشِمُ بِالْمُلْکِ فَلاَ کجا. این همان تاثیر است امام (ع) خودشان هدف قیام را بیان می کنند لازم نیست راه متفرقه را طی کنیم یک مقدار مطالعه در فرمایشات امام حسین اهداف قیام امام حسین در بیان خود امام روشن است امام می فرمایند که أُريدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ من آمده ام خوبی ها برای مردم بیان کنم اراده من این است که بد و خوب را مشخص کنم و عملا هم امام هم خوبیها را بیان کرد و هم بدی ها را نه با لسان جنگ و دعوا و خشن بلکه با نرمی و لطافت. در بیانات امام دارد که دیشب و امروز دارد که من برای جنگ با شما نیامدم اگر شما محاصره را بردارید من بر میگردم به مدینه جدم رسول خدا و وقتی که دخترشان سوال می کند که چرا می روید و ما را تنها می گذارید امام می فرمایند اگر مرغی در قفس است آنجا نمی ماند آزاد بود 
این بیان امام و حرکت امام معنی آن این است که من آمدم معروف را با لسانی دوستانه مشوقانه و امام گونه بیان کرد
 لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَ أَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَ الْمِيزَانَ    ﴿الحديد، 25﴾
و عملا هم این کار را انجام داد در واقعه کربلا امروز اگر بخواهیم به درسها نگاه کنیم خیلی از آنها درس گرفتند و خیلی ها هم باید درس بگیرند آموزشی که امام در امر به معروف داده جوانها یک به یک در برابر امام زانو می زنند اجازه و رخصت میدان رفتن می گیرند بابا اجازه می دهید بروم و جانم را فدای شما کنم؟ عمو اجازه می دهید؟ برادر به من اجازه می دهید؟ دایی عزیز به من رخصت رفتن به جنگ را می دهید؟ زانو زده از دایی و از عمو و از برادر و از پدر اجازه می گیرد که به جایی برود که برگشتنی نیست فاقطعوا عربا عربا قطعه قطعه خواهد شد اما باز اجازه همین یک در س عاشورا برای جامعه بشریت کافی است که به بزرگترها احترام بگذاریم. زانو زدن اجازه گرفتن اما در بین جوانها نسبت به بزرگترها مرسوم است 
وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ‌ * أُولٰئِکَ الْمُقَرَّبُونَ‌           ﴿الواقعة، 10و11﴾

چون از من بزرگتر است آموزه های دینی می گوید تا به او رسیدی با صدای بلند سلام کن پیامبر اکرم بر زهرا مرضیه سلام می کرد امیر المومنین و فاطمه زهرا مسابقه گذاشتند که هر کدام زودتر بر پیامبر سلام کنند جایزه دارد ولی نتوانستند.  چون پیامبر از بیرون خانه بر اهل خانه سلام می کرد 
جوان وارد خانه می شود پدر نشسته و سلام نمی کند، پا دراز است و لمیده و ملاحظه سن را نمی کند همین یک درس در همه جا پیاده شود جوان احترام مسن تر از خود را در سلام و نشستن نگه دارد. مرحوم حاج شیخ عباس حجتی روی منبر بود و اگر کسی مسن بود و در مجلس وارد می شد و به او جا نمی دادند منبر را قطع می کردند و می گفتند به او جای دهید. این احترام نماز شب و عبادت و ذکر و دعا است روایاتش هم زیاد است و بیان اهل بیت است که احترام بزرگتر را در اینجا را رعایت کنید. ورود به خانه سلام. صبح بیرون می روید دست پدر را بوسه بزنید آن جوان یا غیر جوان از زن و مرد به دنبال رفاه و آسایش دنیا می گردد چه در دانشگاه و اداره و بازار تا زمانی که ادب نسبت به پدر و مادر را رعایت نکند علاف و سرگردان است دانشگاه در سایه بوسیدن دست پدر و مادر با ارزش است. بازاری موفق ببا دعای پدرو مادر موفق می شود تاجر خوب به برکت دعای بزرگترها رمز و راز تجارت را کسب می کند. این را 40 روز امتحان کنید 
اگر از لحاظ اقتصادی مشکل پیدا کردید این کار را انجام دهید یکی احترام به پدر و مادر را حفظ کنید و بوسیدن دستشان و اگر مرده اند زانو بزنید و قبرشان راببوسید این قیامت می کند در زندگی  اثر دارد. دست بوسی پدر و مادر و دعای پدر و مادر و بردن پدر و مادر به جایی و شما پیشقدم شوید تجربه و امتحان شده است یکی از خطرات بزرگی که جامعه اسلامی را تهدید کرد و سبک زندگی را از ما گرفت درس خواندن بچه ها بود درس خواندن و عالم شدن خوب است اما تعدادی از پزشکان ماهر پدر و مادرشان در خانه سالمندان زندگی می کنند این درس است؟! درسی که ما را از دین و انسانیت و فرهنگ مذهبی و زندگی جدا کند فایده ای ندارد ما عالم شویم که آدم شویم. عالمی که در هر لباس و رشته ای عالم دهر شود و ادب و انسانیت نداشته باشد این علم ارزش ندارد. این افراد در مجالس مذهبی نمی آیند که امتحان دارند. امتحان برای ادب شدن است جوان ما فرهنگ اجتماعی را یاد نمی گیرد ون وارد اجتماع نشده است و فقط درس خوانده است.
 آمد سر راه امام حسین و گفت می خواهید بروید اهل و عیال را نبرید و فرمودند نه باید این ها خوبیها و بدیها را بشناسند و سختیها را ببینند این نیست که پدر مدینه باشد و عزت و احترام و به عنوان فرزند رسول خدا دستشان را ببوسند باید بدانند زندگی اسارت دارد و ببیند زندگی شام غریبان دارد و بالا و پایین دارد. خود درس و علمی عظیم است که توام با دین باشد علامه حلی وقتی به مقامات رسید رفت در حمام کیسه کش حمام شد برای اینکه می خواهم فرهنگم پیشرفت کند فکر نکنم چون عالمم باید همه به من احترام کنند
امام فرمودند ارید أَنْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ وَ أَنْهی عَنِ المُنْكَرِ این بهترین معروف است. قمر بنی هاشم یا علی اکبر، عبدالله بن حسن و عون وجعفر و حر و هر کسی هستی حبیب بن مظاهر 90 ساله ای در مقابل امام زانوبزن و اجازه بگیر و برو. بزرگتر را احترام گذاشتن است
خداوند برکاتش را زیاد می کند. امام صادق می فرمایند برکت عمر در ادب به بزرگتر است اگر می خواهید جوان مرگ نشوید و عمر کوتاه نداشته باشید احترام به بزرگتر است. علم و درک و فهم شرکت در این محافل و جلسات است. زمانی این جلسات در خانه ها برگزار می شد اما حالا به خاطر چند تا مبل این محافل جمع شده است نیاز به جمعیت نیست یک تعداد کم اما در ماه یا هفته و یا دوماه یک جلسه دور هم باشید و نیاز به منبری نیست و یک نفر متنی را بخواند و سخنی را از امام حسین (ع) بخوانید و خیر و برکت را وارد خانه کنید جوانها یاد بگیرند دورهم بودن با جدا بودن فرق می کند
سفره ها جمع شده است و هر کس یک ساعتی می رود و صبحانه را در محل کار می خورند. ناهار یکی ساندویچ و یکی غذای سرد را از یخچال بر میدارد و می خورد و .. دور هم بودن و دعای سفره نعمت را سرازیر می کند 
سفره های اطعام دورهمی همه جمع شده است و چندسال قبل هماهنگ می کردند در شب چهارشنبه منزل پدر بزرگ همه دعوتیم هر کس به تعداد نفراتش غذای یکنواخت درست کند و می خوردند و مهم دور هم بودن و احوالپرسی کردن بود.
بعضی حرفهای خوب را از ما گرفته اند و کسی که از در میخواست بیرون برود میگفت بسم الله اما الان نیست بزرگتر، کوچکتر. آن زمان سادات در مجلس بود کسی زودتر نمی رفت و اول باید سادات می رفتند. معلمها از نظر علمی با ما قابل مقایسه نیستند. در جلسات سنگین باعث افتخار و اول معلم باید بیرون برود
این معروف امام حسین است اِنّی لَمْ اَخْرُجْ اَشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً وَ اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْاِصْلاحِ فِی اُمَّةِ جَدّی صلی الله علیه و آله أَنْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ وَ أَنْهی عَنِ المُنْكَرِ 
هیچ هدفی ندارم جز اینکه خود و جامعه را اصلاح بکنم. اصلاح همین است لبخند به روی مردم زدن. دشمن را به دوست تبدیل کردن با گذشت و ایثار و این هنر است. تفاهم اخلاقی صبر می خواهد لیلا صبر کرد، زینب کبری صبر کرد رباب صبر کرد مرد هم همینطور صبر و گذشت می خواهد ببخشید گفتن در زندگی می خواهد این که زندگی و درس را از اسلامی که اباعبدالله آموخت بیاموزیم
عون سر راه دشمن را گرفت و امام فرمود به آنها و اسبها آب دهید یک نفر دور مانده و آب هم ندارد امام تعارف کردند و این یکی از فرماندهان سپاه عبیدالله بود اما جهل و نا امیدی به او اجازه نداد جلو بیاید امام حسین مشک را گرفتند و به او آب دادند و انگشتر را از دست درآوردند و گفتن این را به دخترت بده و بگو ما خارجی نیستیم 
عبیدالله وقتی میخواست حرکت کند سپر را برداشت به طرف کربلا و دخترش سر راه او را گرفت و گفت همسایه ما رفت یمن و تو کجا می روی و گفت می روم به جنگ خارجیها و دختر فقط خارجی را فهمید و گفت همسایه که رفت خارج برای دخترش هدیه آورد و شما هم از خارج برای من هدیه بیاور. امام از درون این شخص خبر دارد این صحبت بین دختر و پدر بهره برداری کردند و این انگشتر را دادند و تاریخ نوشته سپاه دشمن را ترک کرد و در رکاب امام هم نیامد 
یکی از درسهای مهم روز عاشورا این است که امام فرمودند می دانید شما چرا امام کش شدید؟ چرا شما روی پسر پیامبرتان شمشیر می کشید؟ می دانید چرا بهترین سید جوانان اهل بهشت سرش را از قفا می برید؟ برای این که شکمهای شما از حرام پر شده است امام نگفتند من دعوت شما را قبول نمیکنم و نان شما حرام است این امربه معروف و نهی ازمنکر است نگفتن چون ربا می خورید با شما قهر هستم بلکه امام خیلی عارفانه، عالمانه، عاقلانه مدبرانه و امامانه فرمودند می دانید چرا امامتان را می کشید؟ چون شکمهایتان از حرام پر شده است. شکمی که از حرام پر شده دیگر به پدر سلام نمی کند، دیگر دست مادر نمی بوسد دیگر احترام پدر و مادر را نگه نمی دارد. 
آخرین امر به معروف و آخرین توصیه را انجام دادند زینب کبری عصر امروز آمد بالای تل زینبیه و نیم نگاهی به قتلگاه کرد اما زینب کبری همه چیز را دید و نگاهی به صحنه قتلگاه و آنچه که دید شمر روی سینه امام حسین بود و خنچر برهنه است اما غروب امروز زینب کبری و فرزندان آمدند وارد این زمین شدند و بارها خوانده اید زبان حال حضرت زینب این بود 
گلی گم کرده ام می بویم او را                      به هر گل می رسم می بویم اورا
چه اتفاقی افتاد که بعد از ظهر زینب کبری امام حسین و شمر و خنجر برهنه را دید و علیه شمر سخنرانی کرد اما حالا دنبال حسین می گردد همه می دانیم آن اتفاقی که بعد از ظهر به دنبال برادر می گردد این بود که دستور دادند که اسبها را نعل تازه ببندند و بر بدن امام حسین (ع) بتازانند...لاحول ولا قوه الا با لله العلی العظیم

  • برچسب ها

به اشتراک گذاری این مطلب!

0 دیدگاه

ارسال دیدگاه