• ایران
  • شنبه, ۳ آذر ۱۴۰۳
گریه بر امام حسین (علیه السلام)
تالیفات

گریه بر امام حسین (علیه السلام)

ثواب گریه بر امام حسین(علیه السلام)

قَالَ رَسُولُ الله(صلی الله علیه وآله): كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا عَيْنٌ بَكَتْ عَلَى مُصَابِ الْحُسَيْنِ فَإِنَّهَا ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِنَعِيمِ الْجَنَّةِ [1].

ثواب گریه بر امام حسین(علیه السلام) از مباحث پیچیده و مورد بحث است و مفصل پیرامون این قضیه، نویسندگان و گویندگان و سرایندگان و شعرا و آیات و روایات و احادیث سخن‌ها گفته‌اند.

پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می‌فرمایند: همه چشم‌ها در قیامت گریان‌اند، مگر چشمی که برای مصائب امام حسین(علیه السلام) گریه کرده‌باشد. بعد می‌فرمایند، چشمی که بر امام حسین(علیه السلام) گریه کند، نه تنها در قیامت گریان نیست، بلکه خندان و شادان به نعمت‌های بهشت است.

عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ لَمَّا اشْتَدَّ بِرَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله  ) مَرَضُهُ الَّذِي مَاتَ فِيهِ ضَمَّ الْحُسَيْنَ(علیه السلام) إِلَى صَدْرِهِ يَسِيلُ مِنْ عَرَقِهِ عَلَيْهِ وَ هُوَ يَجُودُ بِنَفْسِهِ وَ يَقُولُ مَا لِي وَ لِيَزِيدَ لَا بَارَكَ اللَّهُ فِيهِ اللَّهُمَّ الْعَنْ يَزِيدَ ثُمَّ غُشِيَ عَلَيْهِ طَوِيلًا وَ أَفَاقَ وَ جَعَلَ يُقَبِّلُ الْحُسَيْنَ وَ عَيْنَاهُ تَذْرِفَانِ وَ يَقُولُ أَمَا إِنَّ لِي وَ لِقَاتِلِكَ مُقَاماً بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل‏[2]. از ابن عباس نقل مي‌كنند که می‌گوید: چون بیماری رسول خدا سخت شد، امام حسین(علیه السلام) را به سینه چسبانیدند و عرق هنگام رحلت، بر پیشانی‌شان روان بود و می‌فرمودند: یزید را با من چکار؟ خداوند او را مبارک نگرداند، خدایا لعنت کن یزید را. آنگاه بیهوش شدند و دوباره بهوش آمدند و باز امام حسین(علیه السلام) را بر سینه گرفتند و از هر دو دیده ایشان اشک می‌ریخت و می‌فرمودند: من و کشنده تو نزد خداوند عز و جل به یکدیگر می‌رسیم، کنایه از اینکه وعده من و او به قیامت.

عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) قَالَ نَظَرَ النَّبِيُّ(U) إِلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(علیه السلام) وَ هُوَ مُقْبِلٌ فَأَجْلَسَهُ فِي حِجْرِهِ وَ قَالَ إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ حَرَارَةً فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً ثُمَّ قَالَ(علیه السلام) بِأَبِي قَتِيلُ كُلِّ عَبْرَةٍ قِيلَ وَ مَا قَتِيلُ كُلِّ عَبْرَةٍ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ لَا يَذْكُرُهُ مُؤْمِنٌ إِلَّا بَكَى [3]. امام صادق(R) فرمودند: روزی امام حسین(علیه السلام) به محضر پیامبر(صلی الله علیه وآله) شرفیاب شدند؛ حضرت به امام حسین(علیه السلام) نظر کردند و ایشان را روی زانوی مبارکشان نشاندند و فرمودند: به خاطر کشته شدن امام حسین حرارتی در دل‌های مؤمنین است، که هرگز سرد نمی‌شود، بعد فرمودند: که پدرم فدای کشته هر اشکی(یا شاید این باشد؛ که پدرم فدا گشته هر اشکی، فدای شده هر اشکی) به امام عرض شد: یابن‌رسول‌الله! مراد از این اشک چه اشکی است؟ حضرت فرمودند: هیچ مؤمنی متذکر جریان امام حسین(علیه السلام) نمی‌شود، مگر اینکه گریان می‌شود و گریه می‌کند.

باز امام صادق(علیه السلام) نقل مي‌كنند: حضرت زهرا(علیها السلام) در حالی که پیراهن خون آلود امام حسین را در دست دارند، وارد صحرای محشر می‌شوند و عرض مي‌كنند: پروردگارا! این پیراهن فرزند من است و تو می‌دانی که با او چه کردند. در روایات متعددی به بحث گریه بر امام حسین(علیه السلام) در قیامت و قبل از قیامت اشاره شده‌است؛ و باز روایتی است از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) که می‌فرمایند: فردای قیامت؛ منادی از زیر عرش ندا می‌دهد، ای اهل محشر، چشمان خود را فرو ببندید تا فاطمه دختر پیامبر بگذرد، بعد فاطمه(علیها السلام) با پیراهن آغشته به خون حسین(علیه السلام) عبور مي‌كنند و پای عرش می‌ایستند و می‌فرمایند: پروردگارا تویی قهار عادل، بین من و قاتل فرزندم حکم کن. آنگاه می‌فرمایند: پروردگارا! شفاعت مرا درباره کسی که برای مصیبت فرزندم گریه کرده‌است، بپذیر. پیامبر فرمودند: خداوند برای دخترم حکم می‌کند و شفاعتش را برای گریه کنندگان بر حسین(علیه السلام) می‌پذیرد.

در کتب اهل تسنّن هم به این قضیه اشاره شده‌است و بعضی از روایات مشابه این‌ها اشاره شده‌است. ار ابن عباس نقل مي‌كنند که در خدمت پیامبر(صلی الله علیه وآله) نشسته بودیم. اما حسن(علیه السلام) آمدند، پیامبر چون ایشان را دیدند، گریستند. بعد آن حضرت را در مقابل خودشان نشاندند. بعد امام حسین(علیه السلام) آمدند، حضرت زهرا(علیها السلام) وارد خانه شدند و بعد امیرالمؤمنین آمدند. حضرت گریه کردند. سائلی(ظاهراً خود ابن عباس) سؤال کرد: چرا گریه می‌کنید؟ حضرت جریان شهادت این عزیزان را بیان فرمودند، و همه حضّار و خود پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) هم گریه کردند.

روایتی است از امام صادق(علیه السلام) که شبی که پیامبر را به آسمان بردند، خطاب شد: خداوند تو را در سه چیز امتحان می‌کند تا صبر تو را بداند؛ پیامبر(صلی الله علیه وآله) عرضه داشتند: من مطیع فرمانم،(به تعبیر من. آنجایی که صبر هم نیست، کمکم کن) اما آن سه کدام است؟ خطاب شد، اولین آنها گرسنگی است و اینکه اهل حاجت را بر خود و خاندان خود مقدم داری. عرض کردند: پذیرفتم و پسندیدم و حکم تو را گردن نهادم. توفیق و صبر هم تو به من عنایت کن. اما دومی تکذیب و ترس شدید و بذل جان در راه من و جنگ با اهل کفر یعنی جهاد مال و جان. و صبر بر آزاری که از آنها و از اهل نفاق بر شما خواهد رسید. رنج و زخم و جنگ و گرفتاری‌ها و مشکلات. حضرت فرمودند: پذیرفتم. سوم، آنچه از قتل، از سرزنش‌ها، طعنه‌ها، سختی‌ها، ستم‌هایی که بر دخترت و بر فرزندانت، بر امام حسن(علیه السلام) و بر امام حسین(علیه السلام) وارد می‌آید، بعد در آنجا به این عبارت رسید که زمانی که به امام حسین(علیه السلام) رسید، اینگونه به پیامبر(صلی الله علیه وآله) خطاب شد: اما امت تو، او را به جهاد خوانند، آنگاه او را به زاری بکشند و فرزندان و خاندان او را به اسارت ببرند و اموال او را تاراج کنند. کشته شدن او بر اهل زمین و آهل آسمان‌ها حجت است و اهل زمین و اهل آسمان بر او گریه کنند، از جزع فرشتگانی که مصیبت او را و صدای یاری طلبیدن او را می شنیدند و اشک می‌ریختند؛ بعد در پایان اینگونه به رسول الله خدا، خطاب می‌شود. از صلب او مردی بیرون آورم و تو را بوسیله او یاری کنم که مراد امام زمان(عج) است که إنشاءالله انتقام خون حسین بن علی را خواهند گرفت[4].  

وَالسَّلاَمُ عَلَيْكُم وَ رَحْمَةُ الله.

 



[1]. رُوِيَ أَنَّهُ لَمَّا أَخْبَرَ النَّبِيُّ ص ابْنَتَهُ فَاطِمَةَ بِقَتْلِ وَلَدِهَا الْحُسَيْنِ وَ مَا يَجْرِي عَلَيْهِ مِنَ الْمِحَنِ بَكَتْ فَاطِمَةُ بُكَاءً شَدِيداً وَ قَالَتْ يَا أَبَهْ مَتَى يَكُونُ ذَلِكَ قَالَ فِي زَمَانٍ خَالٍ مِنِّي وَ مِنْكِ وَ مِنْ عَلِيٍّ فَاشْتَدَّ بُكَاؤُهَا وَ قَالَتْ يَا أَبَهْ فَمَنْ يَبْكِي عَلَيْهِ وَ مَنْ يَلْتَزِمُ بِإِقَامَةِ الْعَزَاءِ لَهُ فَقَالَ النَّبِيُّ يَا فَاطِمَةُ إِنَّ نِسَاءَ أُمَّتِي يَبْكُونَ عَلَى نِسَاءِ أَهْلِ بَيْتِي وَ رِجَالَهُمْ يَبْكُونَ عَلَى رِجَالِ أَهْلِ بَيْتِي وَ يُجَدِّدُونَ الْعَزَاءَ جِيلًا بَعْدَ جِيلٍ فِي كُلِّ سَنَةٍ فَإِذَا كَانَ الْقِيَامَةُ تَشْفَعِينَ أَنْتِ لِلنِّسَاءِ وَ أَنَا أَشْفَعُ لِلرِّجَالِ وَ كُلُّ مَنْ بَكَى مِنْهُمْ عَلَى مُصَابِ الْحُسَيْنِ أَخَذْنَا بِيَدِهِ وَ أَدْخَلْنَاهُ الْجَنَّةَ يَا فَاطِمَةُ كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا عَيْنٌ بَكَتْ عَلَى مُصَابِ الْحُسَيْنِ فَإِنَّهَا ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِنَعِيمِ الْجَنَّةِ. 

                                      بحارالأنوار : ج 44، ص 292، باب 34.

[2]. بحارالأنوار : ج 44، ص 266، باب 31.

[3]. مستدرك‏الوسائل : ج 10، ص 318، باب 49. 

[4]. عَنْ بَعْضِ مُؤَلَّفَاتِ الْمُتَأَخِّرِينَ قَالَ حَكَى دِعْبِلٌ الْخُزَاعِيُّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع فِي مِثْلِ هَذِهِ الْأَيَّامِ فَرَأَيْتُهُ جَالِساً جِلْسَةَ الْحَزِينِ الْكَئِيبِ وَ أَصْحَابُهُ مِنْ حَوْلِهِ فَلَمَّا رَآنِي مُقْبِلًا قَالَ مَرْحَباً بِكَ يَا دِعْبِلُ مَرْحَباً بِنَاصِرِنَا بِيَدِهِ وَ لِسَانِهِ ثُمَّ إِنَّهُ وَسَّعَ لِي فِي مَجْلِسِهِ وَ أَجْلَسَنِي إِلَى جَانِبِهِ ثُمَّ قَالَ لِي يَا دِعْبِلُ أُحِبُّ أَنْ تُنْشِدَنِي شِعْراً فَإِنَّ هَذِهِ الْأَيَّامَ أَيَّامُ حُزْنٍ كَانَتْ عَلَيْنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ أَيَّامُ سُرُورٍ كَانَتْ عَلَى أَعْدَائِنَا خُصُوصاً بَنِي أُمَيَّةَ يَا دِعْبِلُ مَنْ بَكَى أَوْ أَبْكَى عَلَى مُصَابِنَا وَ لَوْ وَاحِداً كَانَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ يَا دِعْبِلُ مَنْ ذَرَفَتْ عَيْنَاهُ عَلَى مُصَابِنَا وَ بَكَى لِمَا أَصَابَنَا مِنْ أَعْدَائِنَا حَشَرَهُ اللَّهُ مَعَنَا فِي زُمْرَتِنَا يَا دِعْبِلُ مَنْ بَكَى عَلَى مُصَابِ جَدِّيَ الْحُسَيْنِ ع غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ الْبَتَّةَ ثُمَّ إِنَّهُ ع نَهَضَ وَ ضَرَبَ سِتْراً بَيْنَنَا وَ بَيْنَ حَرَمِهِ وَ أَجْلَسَ أَهْلَ بَيْتِهِ مِنْ وَرَاءِ السِّتْرِ لِيَبْكُوا عَلَى مُصَابِ جَدِّهِمُ الْحُسَيْنِ ع ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَيَّ وَ قَالَ يَا دِعْبِلُ ارْثِ الْحُسَيْنَ ع فَأَنْتَ نَاصِرُنَا وَ مَادِحُنَا مَا دُمْتَ حَيّاً فَلَا تُقَصِّرْ عَنْ نَصْرِنَا مَا اسْتَطَعْتَ قَالَ دِعْبِلٌ فَاسْتَعْبَرْتُ وَ سَالَتْ عَبْرَتِي وَ أَنْشَأَتُ أَقُولُ الْأَبْيَاتَ.              مستدرك‏الوسائل : ج 10، ص 386، باب 83.

قَالَ ابْنُ طَاوُسٍ رُوِيَ عَنْ آلِ الرَّسُولِ ع أَنَّهُمْ قَالُوا مَنْ بَكَى وَ أَبْكَى فِينَا مِائَةً فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ بَكَى وَ أَبْكَى خَمْسِينَ فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ بَكَى وَ أَبْكَى ثَلَاثِينَ فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ بَكَى وَ أَبْكَى عِشْرِينَ فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ بَكَى وَ أَبْكَى عَشَرَةً فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ بَكَى وَ أَبْكَى وَاحِداً فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ تَبَاكَى فَلَهُ الْجَنَّةُ.                                               بحارالأنوار : ج 44، ص 288، باب 34.

 

  • برچسب ها

به اشتراک گذاری این مطلب!

0 دیدگاه

ارسال دیدگاه