• ایران
  • جمعه, ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
وظايف مبلغين در بيان استاد تقوي
اخبار

وظايف مبلغين در بيان استاد تقوي

متن سخنرانی حضرت حجت الاسلام والمسلمین استادتقوی در جمع طلاب سفیران هدایت

درحرم مطهر امام زادگان .ناصر .یاسر. طرقبه .مشهد مقدس

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد ا واله الطاهرین.

الذِینَ یُبَلّغُونَ رِسالاتِ اللهِ وَ یَخْشَوْنَه وَلا یَخْشَوْنَ أحَداً إلاّ اللهَ

تبلیغ بحث پیچیده ای است در عین حال که بحث بسیار ساده ای است در دو بخش به تبلیغ نگاه می کنیم

اول این که خودمان را بشناسیم و جایگاه خودمان را بدانیم به عنوان یک مبلغ دین به عنوان سفیران هدایت انسانهایی که نیاز به هدایت دارند چه مسئولیتی بر عهده ما گذاشته شده است. چه هستیم و چه راهی را تعقیب می کنیم.این شناخت خیلی به ما کمک می کند.

حال که خود را شناختیم و پیدا کردیم در این مسیر چگونه به مقصد نهایی و به نتیجه ای که منظور ما است برسیم؟ و آیا اگر به مقصدنرسیدیم جزء شکست خوردگانیم یا نه- وظیفه ما تلاش است چه نتیجه عاید بشود و چه نشود. اینها مباحثی است که در این جلسه حول محور اینها صحبت می کنیم

اول به عنوان مبلغ جایگاه خود را بشناسم و امر حساسی است، خداوند مبلغ است، اگر پیامبر مبلغ است، ائمه مبلغ هستند و بزرگان و اولیای الهی مبلغ هستند جایگاه ما معلوم می شود.

اولین سفیر هدایت ذات اقدس اله است -در آغازین خلقت انسان، انسان نیاز به هدایت داشت و این هدایت کسی را می خواست که او را هدایت کند. هادی خدا است و انسان هم نیاز به هدایت دارد

«قل یا ادم اسکن انت و زوجک الجنه... ولا تقربا هذه الشجره» این همان هدایت است هم نیاز به هدایت است و هم مبلغ باید باشد .اگر آدم رها می شدو در بهشت آزاد بود هرکاری را انجام می داد چون تشخیص خوب و بد برای او مشکل بود .اما خدا هادی او میشود و می گوید قل یا ادم اسکن.انتو زوجک الجنه خداوند مبلغ آنها شد قل یا ادم اسکن ما شما دو تا را خلق کردیم و بهشت نه بدون شما به درد می خورد حضرت آدم ..و نه بدون شما حضرت حوا ..دو نفری باید با هم به بهشت بروید .و اگر تنها بروید بهشت ارزشی ندارد .با هم بروید سکینه، آرامش و سکون داشته باشید .اما همه این امکانات از شما ولا تقربا هذه الشجره .به این درخت نزدیک نشوید که خطر است. خدا خطر را احساس کرد تذکر داد حال آنها می خواهند قبول کنند می خواهند نکنند این کار مبلغ است

یکی از وظایف عمده مبلغین این است که هر جا برای جامعه و برای مستمعش و برای مامومش و برای اطرافیانش و برای حتی بیتش .وانذر عشیرتک الاقربین .احساس خطر کرد تذکر بدهد و حال این تذکر می خواهد عمل بشود و می خواهد عمل نشود .یک نفر می شود عباس عموی پیامبر  آن قدر عزیز می شود چون تذکر مبلغ و رسول را شنیده .یک نفر می شود ابولهب هر دو عموی پیامبر هستند .او تبت یدا ابی لهب این عباس عموی پیامبر این قدر عزیز می شود که بعد از 1400 سال ما امروز در منابر و در مجالس هم  به یاد عباس احترام می گذاریم و هم به یاد ابن عباس که حتی فرزند او است او را جزئ فقهای بزرگ عالم خلقت و اسلام معرفی می کنیم پس اولین مبلغ این عالم ذات اقدس اله است.

پیامبر هم همین طور .انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا .برو به مردم هشدار بده اما هر دو باهم هشدار بده آنجا که خطر را احساس کردی هم خطر را بگو هم خوبیها را بگو، بگو اینها همه از آن شما است انگور، بادام و گردوو انار و هلو و این همه میوه آن هم چه میوه هایی وما تشتهیه الانفس و تلذ الاعین .دهان را باز کن هر میوه ای که می خواهی خود شاخه ی درخت می آید مقابل لبهای شما این میوه های بهشتی است شستن نمی خواهد، پوست کندن نمی خواهد، لیوان نمی خواهد. و کاسا کان مزاجها کافورا .قرآن همین ها را می گوید این ها را استفاده کن .اما لا تقربا هذه الشجره .به این درخت نزدیک نشو ما هم به مردم می گوییم این را پیغمبر فرموده خوب و دیگری را حرام. چهار رکن را بیان می کنیم مستحب، واجب، حرام و مکروه اینها را می خواهید عمل کنید و می خواهید عمل نکنید وظیفه ما گفتن این چهار رکن است که در زندگی شما تعین شده است آنچه واجب و حرام و مستحب و مکروه است را به شما می گوییم

تو خواه از سخنم پند بگیر وخواه ملال.

ما مامور به تکلیفیم اما هر دو با هم اگر جایی هم احساس کردی نیاز به این هست که خدماتی برای او انجام شود انجام بده

پیامبر در خیلی از امور خودشان خدمتگزار جامعه بودند و بشیر و نذیر بودند وعده های خوب بهشتی را هم بیان می کردند وعده های بد جهنمی را هم بیان می کردند هر دو با هم

ماسلککم فی سقر .چرا جهنمی شدید؟ قالوا لم نکن من المصلین -نماز نمی خواندیم -و لم نکن نطعم المسکین -روزه نمی گرفتیم -و کنا نخوض مع الخائضین -و کنا نکذب بیوم الدین -اصلا روز قیامت را قبول نداشتیم. هشدار به اینها که اینطوری هستند

اما عده دیگری که جز خوبان هستند متنعم به نعیم بهشتی

ان فی الجنه نهر من اللبن

لعلی و حسین و حسن                ان من کان محبا لهمو- تدخل الجنته من غیر حزن

از این بهتر چه می خواهید؟ این مال شما خوبان و این هم مال شما بدان هر دو را با هم می گوییم این کاری بود که پیامبر انجام داد

ائمه ما هم چیزی غیر از این انجام ندادند ائمه هم مبلغ دین بودند و همین ها را خواستند و گفتند.

امام حسین ع درموقع خروج از مکه فرمود. انی خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی رسول الله -من برای این می روم که دین جدم را اصلاح کنم

امام خیلی روان صحبت کرده اما حال که دارم می روم برای یاری دین جدم اگر قرار است من کشته شوم چشم .شمشیرها من را در بگیرید .اگر قرار است این دین استقامت و دوام و مقاومت و آبیاریش با خون من باشد .بیایید من را در بگیرید .و من را محاصره کنید. و من را قطعه قطعه نمایید.ولی دین بماند. توحید ونبوت بماند.امامت پایدار شود.

پس مبلغین دین، مبلغین هدایت انسانها خدا، پیغمبر و امام است و همه شخصیتهای بزرگی که در همین مسیر و در همین طریق گام برداشتند.

 این جایگاه خود مبلغ است که وقتی آن را شناختیم و متوجه شدیم که مقام، مقام بس بزرگ و عظیمی است و در غالب یک فرد معمولی عمل نمی کنیم وقتی لباس سفیران هدایت را پوشیدیم وقتی لباس مقدس روحانیت را به تن کردیم و عمامه بر سر گذاشتیم این یعنی همان راهی را می رویم که انبیا و اولیا رفتند لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس باقسط و انزلنا الحدید و فیه باسا شدید ..همه انبیا آمدند و ما پیرو راه آنان هستیم

راه این است اول بیان: یعنی حرف میزنیم منطق، عقل، محبت، از راههای مختلف می خواهد مردم را به خدا دعوت کنند که اصل و بنیان کار ما محبت است دقت داشته باشید خدا 114 سوره دارد و 113 سوره با بسم الله الرحمن الرحیم شروع می شود یعنی خدا رحمان و رحیم است و خلاصه اش می شود محبت

از محبت خارها گل می شود

وقتی می خواهیم به کسی دست بدهیم و دست کسی را بفشاریم باید دستمان را باز کنیم با دست گره کرده نمی شود دست کسی را گرفت و محبت کرد دست باز یعنی محبت. خدا رحمان و رحیم است اینها غیر از محبت معنا و مفهوم دیگری دارد؟ خوب نه. 113 سوره قرآن یعنی همه قرآن خلاصه شده است در رحمان و رحیم بودن، این دو اصل و این دو رکن در ادمه بگویید که در همین قرآن آیات عذابی هم هست و اخطاری هم که به پیامبر می شود همین اخطار است خیلی جالب است این اخطار آن را شوخی نگیریم به عنوان طلبه و به عنوان سفیران هدایت جامعه ای که امروز شدیدا به آن نیاز است امروز به فرهنگ و آموزه های دینی و دنیا تشنه آموزه های دینی است این فضاهای مجازی و ارتباطات اینترنتی را که از سراسر عالم می شنویم می بینیم کم کار کردیم مردم نیاز دارند به این که ما حرف بزنیم و  رو حانی و معنوی بکنیم اما ما امکانات و شرایط نداریم ما نتوانستیم از نظر فکری و روحی تغذیه کنیم اینها که نیاز دارند در این دنیایی که این نیاز احساس می شود شما به عنوان سفیران هدایت به این نکته رسول الله دقت کنید که خداوند اخطار می کند به پیامبر لو کنت فضاغلیظ القلب لم فضوا من حولک .مهربان و با محبت باش محبت نکنی مردم دور شما را رها می کنند و اگر مردم هم دور شما را رها کنند دیگر به درد هیچی نمی خورید آن مبلغ ارزشی ندارد مبلغی کار آیی دارد و عزیز است که طوری کار کند تا مردم دورش باشند در یک مقطعی ممکن است تنها بذارندآدم را اما باز برمی گردند حضرت علی (ع) را در یک مقطعی تنها گذاشتند و این هم هیچ اشکالی ندارد اما وقتی آمد قاطعانه آمد و فرمود من می آیم اما غربال برمی دارم و شما را غربال می کنم یک عده را دور می اندازم و یک عده رو نگه می دارم این مبلغ دین است و یک مدتی من را تنها گذاشتی استخوان در گلویم گیر کرده بود، خار در چشمم رفته بود و صبر کردم اما حالا که بیایم با ابزار می ایم.

گفتند مرحوم آیه الله بروجردی یکی از علما را فرستاد شهرستانی برای تبلیغ که وضعشان خراب بود آنجا آیه الله بروجردی  دشمن زیاد داشت گروهها، دسته ها تبلیغ کردند که کسی دور ایشان  نروند تنها باشند بعد هم شروع کردند شایعه پراکنی علیه ایشان، متاسفانه یکی از ابزارهای دشمنان که ما هم به آن دامن می زنیم این است که علیه علما، بزرگان، روحانیون مطرح می شود و کم کم این شایعه ها زمینه می شود که اینها را از ما جدا بکنند و در آخر هم تنها شدن است شروع کردند شایعه پراکنی و جو به راه انداختندو کسی دور و بر ایشان نیامد شبی اعلام کرد که همه بیایند و من خواهد مطلبی را بگویم که این مطلب برای شما شنیدنی است دوست و دشمن بشنوند خوب است دشمنان فکر کردند که می خواهد برود و گفتند برویم تا او را مسخره کنیم و بخندیم و هم لذت ببریم تمام شهر آمدند ایشان رفت منبر یک سخنرانی معمولی کرد این روزها شما به من خیلی تهمت زدید و شایعات زیادی علیه من گفتید اما مردم شهر هر چه علیه من گفتند قبول کنید و بپذیرید فقط یک حرف را قبول نکنید اگر تمام شهر جمع شدند و متحدا این حرف را زدند شما حق ندارید قبول کنید اگر گفتند این خسته شده و می خواهد از اینجا برود باور نکنید من خسته نمی شوم همه آمدند دورش را گرفتند و کم کم دشمنان هم آمدند و ایشان آنجا ماند به قدری که از او تشکر می کردند.

در تبلیغ دین گاهی دور آدم را خالی می کنند و این طبیعی است و نباید خسته بشوید اوایلی که در دهه 50 رفته بودیم برای تبلیغ در یکی از شهرهای اطراف خراسان  پیرمردی بود جمله قشنگی گفت که قبل از منبر قرآن بخوان و از قرآن کمک بگیر قرآن کمک می کند تبلیغ و مبلغ و کلاس و کلاسداری وقتی مدد اصلی را از قرآن گرفتی که حق هم همین است و باید در تبلیغ از قرآن مدد بگیریم این همه آیات شریفه قرآن آیات الاحکام بیش از 500 آیه. اگر 50آیه با تفسیر تاویل می توانید یک شهر را راه ببرید 50 شب سخنرانی داشته باشید تعداد زیادی آیات اخلاق که اصل و رکن سفیر بودن .اخلاق است

نکته دوم که گفت وقتی کلاس یا منبر رفتید فکر کنید براو مسلط هستید وقتی او آمده و شما را انتخاب کرده پس شما را قبول کرده است و دیگر ترسی نیست البته مطالعه می خواهد و ترس هم ندارد تسلط یعنی اینکه یقین و باور داشته باشم که این جمعی که آمده پای صحبتم من را انتخاب کرده حال یا به زور و یا با رضایت، پس با تسلط باید گفته ها و داشته هایم را تحویل بدهم یک مغازه دار که نباید از مشتری بترسد. مبلغ هم یک فروشنده است البته باید یک فروشنده رایگان باشد این دو تکته همان بزرگ مرد همیشه در ذهن من هست از قرآن کمک بگیریم و مسلط بر مخاطب باشیم

مرحله بعد چه کنیم تا در تبلیغ موفق باشیم راههایی در تبلیغ که بهانه خوبی است همه مبلغ هستند و کار و محبت می کنند و استاد هستند اما یکی موفق تر می شود در هر رشته ای کشاورزی و دامداری و ... در شهر یک بستنی فروش، یک کبابی و یک مغازه دار مشهور می شود این می تواند چند علت داشته باشد یکی این که یک دعایی پشت این قضیه هست یا دعای پدر و مادر و یا یک خلوص و کار خیری پشت این قضیه است. خداوند در این جهت کمک کرده دیگری هم تلاش و پشتکار و جنس خوب تحویل مردم دادن اگر قرار باشد یک مغازه دار این دو عامل در پیشرفتش تاثیر داشته باشد یک سفیر هدایت انسانها قطعا اول به این دو رکن نیاز دارند یک دعایی باید پشت سر باشد و یک دعای خوب دعای پدر و مادر و استاد است این که در قدیم کتاب آداب المتعلمین تدریس می شد به همین خاطر ه می گفت قدر استاد رو بدون که

من علمنی حرفا. حضرت علی ع امیر بیان است و یک شخصیتی است که پیامبر اکرم ص درباره ایشان می فرمایند.انا مدینه العلم و علی بابها فمن اراد المدینه و الحکمه فلیاتها من بابها .حضرت علی ع استاد همه علوم است و بعد می فرماید من علمنی حرفا فقد سیرنی عبدا خیلی عظیم است احترام استاد

یکی از اساتید بزرگوار برای کلاس درسشون پول می گرفتند برای در س سیوطی در قدیم 4تومان می گرفت که برای یک طلبه الان 400000تومان و یا بیشتر هم میشود .باید درس را در یک شبستان قدیمی درس بخوانیم با 4تومان اگر استاد پیدا می شد بعضی ها چون پول نداشتند و می گفتند حق ورود به سالن را ندارند و باید بیرون در بایستند و در هم بسته باشد و در سرما درس را گوش کنند بعضی از رفقا می گفتند از سرما پا به زمین می چسبید با این وضعیت درس می خواندن که با الان اصلا قابل مقایسه نیست همین شاگردی که استاد او را راه نداده بود و پا به زمین چسبیده بود وقتی استاد از کلاس بیرون می  آمد صاف می ایستاد و احترام می گذاشت تا استاد رد بشود و بعد پایش را از زمین می کند احترام به استاد و پدر و مادر و دعای این دو انسان را به جایی می رساند و به مقامات بالا می رساند

ادیب نیشابوری از شخصیت های ادبی خراسان بود مقام معظم رهبری پای درس ایشان می رفت از نظر فکری مسائلی بود که شاید هم خوانی نداشت اما درس این حرفها را نمی طلبید و چون درس، درس بود درس ادبیات را باید گرفت حالا از ادیب هست که از نظر سیاسی شاید با ما هم عقیده نباشد .باید درس را گرفت.

دوم در آن که می خواهیم کالا دست مشتری بدهیم حواسمان جمع باشد چه دست مشتری می دهیم

منبر بدون مطالعه به مفت نمی ارزد تمام طلبه هایی که آزمون منبر می دهند من به برخی از آنها غبطه می خورم اولا که همه عادت کردند موبایل دستشان باشد یا دفتر دستشان باشد و از رو بخوانند مشکلی ندارد از رو بخوانید اما آن زمانی از روی کتاب می خواندند که مردم بیسواد بودند افراد جامعه سواد نداشتند مثل یک بچه دو ساله که الان می آید کتاب قصه اش را می دهد دست شما که برایش بخوانید شما قصه را می خوانید او کیف می کند و شما هم لذت می برید این برای بچه خوب است اما برای کسی که سواد دارد و اینترنت می داند و کسی لب تاب و تلفنش از شما پیشرفته تر است کسی که در کامپیوتر از شما مسلط تر است بعد سر کلاس و منبر دفتر بیاورید و از رو بخوانید این نمی تواند تاثیر گذار باشد بد نیست ولی تاثیرگذار هم نیست اگر بتوانیم از محفوظاتمون استفاده کنیم حال که جوان هستید از این ذهن استفاده کنید آیات روان و سلیس قرآن را حفظ کنید حتی اگر نمی توانید قرآن را حفظ کنید. جز ئ آخر قرآن را حفظ کنید در سوره شمس یازده قسم می خورد خداوند تا بگوید آنکه تقوا داشته باشد پیروز می شود این چند آیه اول سوره را می توانید در چند ثانیه حفظ کنید و هر جا خواستید منبر بروید و این ها را بگویید و اگر مجتهد یا عالم و هر کسی پای منبر شما باشد کیف می کند و دعایتان می کند چون نه دروغی گفتید و نه چرندیاتی به هم بافتید ایه شریفه قرآن را خواندید و معنا کردید و با 5 دقیقه هم از منبر پایین آمدید تاثیرش هم به اندازه یک ساعت سخنرانی می باشد این گونه منبرها در قرآن فراوان داریم 11 آیه سوره نبا و به آخر می رسد می گوید قیامت این گونه است این مطالب کوتاه است و آدم زود یاد می گیرد.

استاد مکتبی داشتیم در مورد این آیه فی فااتین التقتا .به ما می گفت از اینجا تا خانه و صبح از خانه تا مدرسه باید این ایه را بلند بخوانید تا مردم هم بشنوند مردم همه فکر می کردند ما دیوانه شده ایم در حالی که دیوانه نبودیم و می خواستیم کلام مشکل الهی را یاد بگیریم

منبرباید مایه داشته باشد ولو محفوظات

یکی از ویژگیهای منبرها نت برداری است گاهی از سخنرانیها و گاهی از مردم در خیابانها نت برداری می کنیم و برای منبر خوب است

در مجالس از ما سوال می پرسند و اگر نتوانستیم جواب دهیم ایرادی ندارد و لا ادری بگوید نیمی از هنر است

اینکه نمی داند و جواب دهد ضرر بزرگی است

تا این که بگوییم نمی دانم .لا ادری نصف العلم را ستون تبلیغمان قرار دهیم شما ممکن است در ما ه یک یا دو سوال اینطوری داشته باشید این سوال و جوابها را در یک دفترچه ای یادداشت کنید این دفترچه می تواند یک ماه رمضان را در تبلیغ استفاده کنید

مردم امروز هم مردم آگاه، روشن و خوب هستند واقعا اگر از ما تلاش و کار و دلسوزی ببینند این را یقین بدانید مردم غیر از روحانیت به احدی اعتماد نمی کنند با همه تبلیغاتی که علیه روحانیت شده باز هم احترام روحانیت همچنان محفوظ است

من کسی هستم از زمانی که لباس پوشیدم تا الان لباسم را در نیاوردم در این مدت یک میلیونم آنچه به من سلام کردند و دست دادند و احترام گذاشتند فحش و متلک نشنیده ایم اکثریت آنچه می بینیم عزت و احترام و اعتبار است در بدترین مکانهای تهران با لباس راه می رویم عزت و اعتبارمان چندبرابر موقعی است که بدون لباس را برویم.

رفتیم عراق و گفتند دشتاش عربی بیندازید ما هم انداختیم و در یک جلسه وارد شدیم و قتی برگشتیم گفتم می خواهم لباسم را بپوشم و با لباس  روحانیت عجب احترامی گذاشتند در بازرسی و زیارت و می گفتند اینها روحانی و از مسئولین هستنددر مسیر رفتن به بغداد و کاظمین و سوار ماشین شخصی شدیم چند نفر از علما با هم بودیم که آنها لباس شخصی پوشیده بودند تمام گفته های راننده و همراهان با من بود این هم ارزش لباس، ارزش داره و ارزش داشته ارزش خواهد داشت و قدر آن را بدانید

یکی از ویزگیها نوع پوشش و لباس و حرکات ولباس خوب و مناسب و با وقار و با متانت .با این لباس سنگین و وزین و سعی کنید لباس مرتب باشد و گفتار مرتب. در محضر آیه الله فلسفی در تهران بودیم و شخصی در محضرشان منبر رفت و تمام شد گفتند آقا منبرم خوب بود و استاد فرمودند نه کجای این منبر خوب بود گفتن روایت و حدیث را خوب خواندی و مقدمه و ورود و خروج و ذی المقدمه خوب بود گفت آقا کجاش بدبود. فرمودند آن انگشتت بد بود آن انگشت را به چه کسی اشاره می کردی

ریزه کاری هایی هست در منبر که می تواند به شما کمک کند

امید در زندگی طلبه رکن است

ابن سکیت می گوید قطره آبی می افتد و سوراخ می کندسنگ سخت را میرود درس می خواند میشود انن سکیت کسی این رادید مشتاق می شود

ادیسون را از مدرسه بیرون کردن و مادر به سراغ معلم رفت و او گفت چرا اورا بیرون کردی معلم گفت درس را نمی فهمید و برای او معلم خصوصی گرفتند و شد ادیسون

السلام علیکم ورحمه الله وبرکاته

  • برچسب ها

به اشتراک گذاری این مطلب!

0 دیدگاه

ارسال دیدگاه