• ایران
  • پنجشنبه, ۱ آذر ۱۴۰۳
به مناسبت شهادت امام صادق ع ازبيانات استاد تقوي
تالیفات

به مناسبت شهادت امام صادق ع ازبيانات استاد تقوي

بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم

اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمینَ وَالصَّلوةُ

وَالسَّلامُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ.

درمحضر امام صادق عليه السلام

عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ : قُلْتُ : أَيُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ ؟ قَالَ الصَّلَاةُ لِوَقْتِهَا وَ بِرُّ الْوَالِدَيْنِ وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ [1].

در ادامه مباحث چهل حدیث از چهارده معصوم ( )، در فرمایشات حضرت امام صادق ( ) سخنی است، به نقل از منصور بن حازم که می گوید؛ محضر امام صادق ( ) رفتم و سؤال کردم : کدام کار؛ أفضل أعمال است ؟ چه عملی را انجام بدهم که خداوند آن عمل را بپسندد و دوست داشته باشد و برترین اعمال باشد ؟ که البته در روایت دیگری اینگونه دارد : اَیُّ الاَعْمالْ اَحَبُّ اِلَی اللهِ تَعَالَی عَزَّوَجَل ؟ چه عملی برتری دارد و چه عملی أفضل است ؟ چه کار نیکی و فعل خیری است که اگر انجام بدهم، دارای ثواب و ارزش و معنویت است ؟ إمام( ) فرمودند : اَلصَّلَوةُ لِوَقْتهَا، یکی از اعمال خوبی را که به منصور بن حازم معرفی کردند، نماز اول وقت بود . فرمودند : کسی که نمازش را اول وقت بخواند، اعمال صالح و نیک و افضلی را انجام داده است، در مورد فضیلت نماز اول وقت در روایات و بیانات معصومین ( ) مطالب فراوانی گفته شده است و مباحث زیادی مطرح شده و فضیلت نماز اول وقت بر کسی پوشیده نیست، اما در اینجا امام نماز اول وقت را به عنوان عملی که از سایر أعمال أفضل است، معرفی می کنند؛ و عمل بعد از آن را این گونه بیان می فرمایند : وَ بِرُّ الْوَالِدَیْنْ؛ محبّت و دوستی به پدر و مادر از اعمالی است که به عنوان عمل برتر تعریف می شود، فرزندان را مأمور می کنند که نسبت به پدر و مادر محبّت کنند و این از اعمالی است که در پیشگاه خدا از قرب و منزلت و فضیلت بیشتری برخوردار است. و سومین توصیه و سفارش امام وَ الْجَهَادُ فِی سَبِیلِ الله؛ جهاد در راه خداست. سه رکن در زندگی را تعیین می کنند، سه موقعیت حساس را مورد تأکید و سفارش قرار می دهند : نماز به موقع، محبّت به پدر و مادر و جهاد در راه خدا.

در سخن دیگری که سعی کردیم، روایت جامع تر و لازم تر را از میان روایات انتخاب کنیم، این چنین بیان شده است، عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّمَا الْمُؤْمِنُ الَّذِي إِذَا غَضِبَ لَمْ يُخْرِجْهُ غَضَبُهُ مِنْ حَقٍّ وَ إِذَا رَضِيَ لَمْ يُدْخِلْهُ رِضَاهُ فِي بَاطِلٍ وَ إِذَا قَدَرَ لَمْ يَأْخُذْ أَكْثَرَ مِمَّا لَه‏[2]؛

إمام صادق علیه السلام، می فرمایند : مؤمن وقتی عصبانی می شود و خشم و غضب بر او عارض بشود، از مرز حقّ پا را فراتر نمی گذارد، اصل خشم و غضب را ائمه ما ردّ نکردند، بشر بالأخره گاهی غضبناک می شود، خشمگین و عصبانی می شود، این باید باشد؛ در مورد امیرالمؤمنین ( ) داریم : كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْنا[3]، نسبت به دشمن خدا باید غضب داشت و نسبت به دشمن دین باید غضب نشان داد، نسبت به کسانی که به حقوق دیگران تجاوز می کنند و مراعات حقوق دیگران را نمی کنند، باید غضب نشان داد، اما حدّ و مرز دارد که نباید از حدّ و مرزش خارج شد؛ می فرمایند : مؤمن وقتی که عصبانی می شود و خشم و غضب بر او مستولی می شود، از مرز حق پا را فراتر نمی گذارد. اینگونه نیست که وقتی غضبناک شد، هیچ ملاحظه نکند و هیچ توجهی به حق و غیر حق نکند، و فقط در جهت إنتقام و انتقام گیری بربیاید، نه اینگونه نیست، مومن مرز و مسیر حق را، تشخیص می دهد و بر همان أساس جلو می رود، و زمانی هم که خوشحال شد، زمانی که شاد شد، به باطل رو نمی آورد؛ اینطور نیست که شادی ها او را از مسیر حق خارج کند؛ متأسفانه کسانی هستند که زمانی مصیبتی بر آنها وارد می شود، گاهی ناشکری و کفران نعمت می کنند و در شادی ها و خوشی ها، إفراط می کنند، مؤمن اینگونه نیست، بلکه مؤمن در زمان خشم، معتدل و حق گرا است و در زمان شادی هم، از دین و راه حقّ منحرف نمی کند. مرز شادی او به مرزی نمی رسد که دین را فدا کند؛ وقتی هم که صاحب قدرت می شود و خدا قدرتی به او عنایت می کند، بیشتر از آنچه که إستحقاقش را دارد، از آن بهره گیری نمی کند. یعنی قدرتش را در جهت شکست مظلوم به کار نمی گیرد، قدرتش را در جهت باطل به کار نمی برد، قدرتش را در جهت منافع شخصی خودش إعمال نمی کند. زمان خشم، حق گرا و زمان خوشحالی، إعتدال گرا و به مرز باطل نرسیدن، زمان قدرت، به اندازه صحیح از قدرت و در مسیر صحیح استفاده کردن. این یکی از سخنان گهربار امام صادق ( ) بود.

روایت دیگری هم هست که بجاست، که این روایت را هم عرض کنیم. به نظر من بسیار روایت جالبی است، قَالَ الصَّادِقُ (ع) : مِنْ أَخْلَاقِ الْجَاهِلِ الْإِجَابَةُ قَبْلَ أَنْ يَسْمَعَ وَ الْمُعَارَضَةُ قَبْلَ أَنْ يَفْهَمَ وَ الْحُكْمُ بِمَا لَا يَعْلَم‏[4] .

خصوصیات انسان های نادان و کم عقل و جاهل را وقتی امام بیان می کنند، ببینید که به چه مسائلی إشاره می فرمایند .

از خصوصیات شخص جاهل این است که بدون آنکه بشنود که سؤالِ سؤال کننده چیست، و سؤال او را بفهمد و توجه به گفته او بکند، جواب می دهد. انسان های عجول، انسان هایی که صبر و تحمّل و حوصله ندارند و وسط حرف دیگران می پرند و وارد حرف و سخن دیگران می شوند. و بدون بررسی، درصدد مقابله بر می آیند، گاهی اگر حرف و خبری از کسی شنیدند، در مورد آن خبر تحقیق نمی کنند، در مورد صحّت و سُقمش (غیر صحّتش) بررسی نمی کند، که اصلاً این خبر آورنده، دوست بود یا دشمن . خبری که آورد، درست است یا خیر، منظور از این حرف چه بود ؟ بلافاصله درصدد تلافی و جبران و مقابله بر می آید .

از خصوصیات افراد جاهل این است که ندانسته در مسائل قضاوت می کنند، کسانی که تحقیق دو طرفه نکردند، وارد قضاوت می شوند؛ یک طرفه محکوم می کنند، به تعبیر ساده، یک طرفه به قاضی می روند، زمانی انسان می تواند در مسائل قضاوت کند و نظر بدهد که همه جوانب قضیه را بررسی کرده باشد و همه جوانب قضیه را فهمیده باشد، از کانال درستی هم خبردار شده باشد و بعد نظر بدهد، آن هم باید در نظر دادن، خبره و صاحبنظر باشد، اما بعضی ها در کارهایی که به آنها مربوط نیست و در آنها وارد نیستند، در کارهایی که إطلاعات کافی ندارند و أخبار درستی به آنها نرسیده، وارد صحنه می شوند و إظهار نظر می کنند، این را امام از اخلاق افراد جاهل و نادان می شمارند و می گویند که جهال اینگونه اند.



[1]  . اصول کافی : ج2، ص 158 .

[2]  . بحار الانوار : ج 75، ص 209 . أصول کافی : ج 2، ص 233 . 

[3]  . نهج البلاغه : نامه 47 .

[4]  . بحارالأنوار : ج 2، ص 62 ،  باب 12 .

  • برچسب ها

به اشتراک گذاری این مطلب!

0 دیدگاه

ارسال دیدگاه