• ایران
  • جمعه, ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
قسمتي از سخنراني استاد تقوي پيرامون جهاد بانفس
تالیفات

قسمتي از سخنراني استاد تقوي پيرامون جهاد بانفس

بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم

اَلحَمدُلله رَبِّ العَالَمیِنَ وَالصَّلَوةُ

              وَالسَّلامُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرینَ.

1.      عاشورا و جهاد با نفس .

 

موضوع سخن، جهاد با نفس در قیام عاشورا و نهضت حضرت ابا عبد الله الحسین ( ) است، قطعاً دشوارتر و برتر از جهاد با دشمن بیرونی، مبارزه با هواهای نفس و کنترل هوای نفس و خشم و شهوت و حبّ دنیا و فدا کردن خواسته های خویش در راه خواسته های خداست، اولویت این قسم، از اولویت جهاد بیرونی سنگین تر و بیشتر است، نیاز به خودسازی دارد، نیاز به مجاهدت با نفس دارد، در حقیقت تا وقتی ما درون خود را نسازیم، آمادگی برای مبازه با دشمن بیرونی پیدا نمی کنیم. و از طرفی هم آن کسی که درون خود را نساخته، اگر برای جهاد قیام کند، بی ثمر و بی نتیجه است، بی أجر و پاداش است، چون سر از ریا، عُجب، غُرور، ظُلم و بی تقوایی در می آورد.

کسی که در جبهه درونی و در نفس، بر هواها و خواهش های نفسانی پیروز شد، إن شاء الله، در صحنه های مختلف بیرونی هم پیروز خواهد شد .

کسی که تمایلات و خواسته هایِ نفس خویش را لجام گسیخته و بی مهار برآورده ساخت، او را به زمین می اندازد، نابود می کند یا به تعبیر امیرالمؤمنین علی ( ) او را به آتش می اندازد.

در واقعه عاشورا کسانی حضور داشتند، که در واقع اهل جهاد با نفس بودند و هیچ هوا و هوسی در انگیزه شان، دخالت نداشت، لذا به جاذبه های مادیِ دنیوی، مثل مال و مقام و شهوت و عافیت و رفاه  و ماندن در دنیا، زیستن در رفاه، خوردن و آشامیدن پشت کردند، و لذا رستگار و سعادتمند شدند .

 دو برادر (عمر و علی) از قبیله انصاری، در جبهه عمر سعد و جبهه امام حسین ( )، در مقابل یکدیگر حضور داشتند، خود ساختگی این برادر سبب شد، که محبّت برادر، سبب سستی او در حمایت از امامش نشود و دلیرانه در صف یاران امام می ایستد و به شهادت می رسد، محمد بن بشر؛ یکی از یاران امام حسین است. فرزندش در مرز ری اسیر شده بود، طبق نقل بعضی از نوشته های تاریخ، با اینکه امام به او اجازه دادند که کربلا را برای آزاد کردن فرزندش از إسارت، ترک کند، لکن برای او مسأله علاقه به فرزند در درونش حل شده بود، او مبارزه با نفس و جهاد با نفس را مقدم می دانست، لذا در راه هدف دینیش، حاضر نشد، امام را تنها گذارد، و وفایش را نشان داد و إمام را یاری کرد.

نافع بن هلال، شهید دیگری از عاشورائیان است، نامزد دارد، هنوز عروسی نکرده است، در کربلا وقتی که می خواست برای نبرد به میدان برود، همسرش دست به دامان او شد و گریست، این صحنه کافی بود، که هر جوانی را متزلزل کند، جوانی که نامزد به عقد دارد و دوران عروسی را طیّ نکرده است، (علاقه ای که در بین جوان ها در این دقایق و ساعات زندگی وجود دارد، وصف ناشدنی و بی حدّ و مرز است) اما انگیزه جهاد و خودسازی درونی به او اجازه نداد، که امام حسین ( ) را تنها بگذارد، گرچه امام از او خواستند که شادمانی همسرش را بر میدان رفتن ترجیح بدهد، ولی محبت امام حسین ( ) غلبه کرد، گفت: یابن رسول الله! اگر امروز شما را یاری نکنم، فردا جواب پیامبر را چه بدهم، و بعد به میدان رفت و جنگید و شهید شد، این مبارزه با نفس است، و تعلق نداشتن به ظواهر مادی دنیاست .  

در یکی از شب های وحشتناک کربلا، نافع بن هلال همراه جمعی برای آوردن آب، برای أهل خیمه به فرات رفتند، نگهبانان فرات گفتند که می توانید آب بخورید، ولی حقّ ندارید، برای امام آب ببرید، نافع گفت: محال است که حسین و یارانش تشنه باشند و من آب بنوشم .

یکی دیگر از یاران امام حسین ( ) در کربلا، عبد الله پسر مسلم بن عقیل است، به میدان رفت و جنگید، بعضی ها نقل کرده اند که امام به او فرمودند: شهادت پدرتان مسلم بن عقیل برای خانواده شما بس است، دست مادرت را بگیر و از این معرکه بیرون برو، گفت : به خدا سوگند من از آنان نیستم؛ که دنیا را بر آخرت برگزینم و امامم را تنها بگذارم، این در شأن و موقعیت ما نیست.

حضرت قمر بنی هاشم ( ) در روز عاشورا، تشنه لب وارد، فرات می شود، دست را به زیر آب می برد، اما مبارزه با نفس می کند و یاد تشنگی امام و اهل بیت می افتد و آب را روی آب می ریزد و نمی نوشد و تشنه از فرات بیرون می آید، هر کدام از این نمونه ها جلوه ای از پیروزی عاشوراییان در میدان جهاد با نفس است علاقه به فرزند، علاقه به همسر، ذبح شدن در پای یاری امام، تشنگی در برابر تشنگی امام، همه این ها نشانگر این است که در درون خود را ساخته اند .

وقتی برای قمر بنی هاشم و برادرانشان پیشنهاد أمان نامه شد، نپذیرفتند، در عین حالی که امام به یارانشان از شهادت در آینده خبر داده بودند، ولی آنها حاضر به تنها گذاشتن امام نمی شدند، وقتی هانی، را در کوفه تحت فشار قرار می دهند، تا مسلم بن عقیل را تحویل دشمن بدهد، او شهادت را انتخاب می کند، و مسلم را به دشمن تحویل نمی دهد، حضرت امام حسین ( ) در روز عاشورا دست به نبرد نمی زنند، مقاومت می کنند تا آغازگر جنگ نباشند، مسلم بن عقیل در خانه هانی، به خاطر یاد آوردن حدیث پیامبر ( ) که از ترور غافلگیرانه و از روی نیرنگ منع می کند، از مخفیگاه خودش بیرون نمی آید، تا ابن زیاد خانه هانی را ترک کند و حال اینکه مسلم بن عقیل با یک حمله می توانست عبید الله بن زیاد را از بین ببرد، اما اسلام این را إجازه نداده است، پیغمبر اکرم ( ) اجازه ندادند، دین ما دین ترور نیست، دین کشتار نیست، دین مخفیانه وارد جنگ شدن نیست .

زینب کبری ( ) به خاطر دستور برادر، آن همه درد و شدت مصائب را تحمل می کنند و گریبان چاک نمی زند، گریه و ناله نمی کند، بسیاری از این صحنه ها و حادثه ها، همه نشانه جهاد با نفس یاران و همراهان امام حسین ( ) در نهضت عاشوراست، درس نهضت عاشورا این است که کسانی که قدم در میدان مبارزه با ستم و ظلم می گذارند، باید نیت هایشان خالص باشد، هوای نفس در شروع کردن نبرد و جنگ نباشد، میل به قدرت طلبی و شهرت و ریاست و تعلقات دنیوی و محبت دنیا را در وجود خود از بین ببرند تا بتوانند در خط مبارزه ثبات قدم، و با استقامت باشند وگرنه ترس رها کردن مبارزه و از دست دادن همه حقیقت ها وجود دارد.

امام حسین ( ) می فرمایند : پیشوای دین باید پای بند به مبانی دینی باشد و خود را وقف در راه خدا، کرده باشد .

 فَلَعَمرِي مَا الإمامُ إلاّ الحاكِمُ بِالكِتابِ القائِمِ بِالقِسطِ الدائِنِ بِدينِ الحَقِّ الحَابِسِ نَفسه عَلى ذاتِ اللهِ[1] .

وَ السَّلاَمُ عَلَيْكُم وَ رَحْمَةُ الله.



[1]  . الإرشاد : ج  2، ص  39 .

  • برچسب ها

به اشتراک گذاری این مطلب!

0 دیدگاه

ارسال دیدگاه